در خرد کردن و خرد کردن بپوشید

خرد

مفهوم خرد در بازنماییِ دقیقِ اکنون - اینجا : یک - شناختِ بینش مند : ادراکِ حسی ( دریافت عینی از گیتی ) پویا ( هم ارزِ عواطف که آهسته و پیوسته و کل گرا است ) خلاق ( هم ارز هیجانات که در لحظه جلوه میکند ) ... [مشاهده متن کامل] درود.

More

خرد کردن

2021年9月8日  Verb [ edit] خرد کردن • (xord kardan) ( transitive) to break into pieces.

More

معنی خرد کردن

خرد کردن. 0. معنی 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن . مترادف 1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردن.

More

خرد کردن

در پاسخ به کاربر ع گفته شود که واژه "خُرد" به چم کوچک و ریز، در زبان پهلوی به دو دیسه خوَرت ( xvart ) و خورت ( xurt ) بکار می رفت و همچنین خورتک ( xurtak ) به چم خرده، ریزه، خردسال که در نام خرده اوستا ( xurtak apastak ) نیز دیده می

More

معنی خرد

معنی خرد واژه‌یاب. خرد. xord. ۱. ریز؛ کوچک. ۲. (اسم) هر‌چیز تقسیم‌شده به قسمت‌های کوچک‌تر و اندک‌تر: پول خُرد. ۳. خردسال. ۴. (اسم) ریزۀ هر‌چیز؛ خرده؛ ریزریز. ۵. [قدیمی، مجاز] بی‌اهمیت. ۶. [قدیمی] زیردست. خرد کردن: (مصدر متعدی) ۱. ریز کردن. ۲.

More

خرد کردن - معنی "خرد کردن"

- خرد کردن پول ؛ پولی با قیمتی بیشتر را بچند پول کم قیمت معادل آن بدل کردن و آنرا دادن و پولهای کوچک تر در عوض ستدن.

More

معنی خرد کردن لغت‌نامه دهخدا

لغت‌نامه دهخدا. خرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن . (یادداشت بخط مؤلف ). تَصغیر. (دهار). اِصغار. (تاج المصادر بیهقی ) : بامها را فرسب خرد کنی. از گرانیت

More

معنی خرد شدن

مرتبط. نرم شدن، رحم بدل اوردن، کوچک شدن، منقبض شدن، جمع شدن، شانه خالی کردن از، منقبض کردن، له شدن، پیروز شدن بر، فشردن، چلاندن، با صدا شکستن، کم شدن، تخفیف دادن، خرد کردن، کاستن، رفع نمودن ...

More

خرد in English - Persian-English Dictionary

noun. element of personal character. ارزش خرد بیشتر از مروارید است. The price of wisdom is above pearls. en.wiktionary2016. small. adjective. not large. فقط اندکی پول خرد در جیب جلیقهاش داشت. He had

More